English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6774 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
perpetration of an offence U مباشرت
superintendence U مباشرت
stewardship U مباشرت
commissaryship U مباشرت
conductorship U مباشرت
foremanship U مباشرت
intendancy U مباشرت
supervision U مباشرت
foremen U مباشرت کردن
oversee U مباشرت کردن بر
stewards U مباشرت کردن
superintendence U مباشرت سرپرستی
superintendency U مباشرت سرپرستی
overseeing U مباشرت کردن بر
bailiwick U مباشرت نظارت
oversees U مباشرت کردن بر
perpetration of an offence U مباشرت در جرم
foreman U مباشرت کردن
steward U مباشرت کردن
direct killing U قتل به مباشرت
direct involvement U مباشرت در جرم
direct involvement U offence an committing in مباشرت
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
supervises U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervised U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervising U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervise U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
zones U حوزه
zone U حوزه
jurisdication U حوزه
precinct U حوزه
districts U حوزه
precincts U حوزه
district U حوزه
ranges U حوزه
realm U حوزه
realms U حوزه
circuity U حوزه
range U حوزه
basins U حوزه
basin U حوزه
scope U حوزه
ranged U حوزه
fielded U حوزه
extent U حوزه
domains U حوزه
fields U حوزه
presidency U حوزه
departments U حوزه
domain U حوزه
sphere U حوزه
zero field U بی حوزه
spheres U حوزه
aquifer U حوزه
area U حوزه
department U حوزه
areas U حوزه
ambit U حوزه
field U حوزه
module U حوزه گنجایش
catchment area U حوزه ابریز
apanage U حوزه درامداتفاقی
magnetic field U حوزه مغناطیسی
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
catchment areas U حوزه ابریز
department U حوزه کمیته
departments U حوزه کمیته
modules U حوزه گنجایش
circle U محفل حوزه
circled U محفل حوزه
circles U محفل حوزه
electorates U حوزه انتخابیه
circling U محفل حوزه
electorate U حوزه انتخابیه
chapelry U حوزه کلیسا
constituency U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخاباتی
constituencies U حوزه انتخاباتی
drainage area U حوزه ابخیز
scope of coverage U حوزه عمل
image field U حوزه تصویر
induction field U حوزه القائی
kingdom U حوزه اقتدار
prefecture U حوزه اداری
circuit U حوزه قضائی
circuits U حوزه قضائی
circuits U جریان حوزه
test bay U حوزه ازمایش
span of control U حوزه نظارت
circuit U جریان حوزه
seepage area U حوزه تراوش
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
precincts U بخش حوزه
precinct U بخش حوزه
f.of operations U حوزه عملیات
constituencies U حوزه انتخابیه
drainge area U حوزه زهکشی
drainage basin U حوزه زهکش
domains U حوزه دایره
domain U حوزه دایره
free field U حوزه ازاد
scope U قلمرو حوزه
judicature U حوزه قضایی
polls U حوزه رای گیری
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well U حوزه فعال چاه
polled U حوزه رای گیری
poll U حوزه رای گیری
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
compass U حدود وثغور حوزه
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
sees U مقر یا حوزه اسقفی
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
catchment U حوزه ابریز مرزی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
coil field U حوزه سیم پیچ
basins U حوزه رودخانه ابگیر
basin U حوزه رودخانه ابگیر
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
bolson U حوزه ابریز بسته
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area U حوزه سیل گیر
see U مقر یا حوزه اسقفی
free trade area U حوزه تجارت ازاد
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
menage U مدیریت
stage direction U مدیریت
superintendence U مدیریت
managership U مدیریت
matronage U مدیریت
administratorship U مدیریت
conductorship U مدیریت
generalship U مدیریت
administrations U مدیریت
directorship U مدیریت
directorships U مدیریت
administration U مدیریت
directorate U مدیریت
directorates U مدیریت
management U مدیریت
managements U مدیریت
leadership U مدیریت
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
foremanship U مدیریت سرکارگری
ownership and management U مالکیت و مدیریت
directorates U مقام مدیریت
personnel management U مدیریت استخدام
record management U مدیریت رکوردها
operational management U مدیریت عملیاتی
monopoly management U مدیریت انحصاری
resource management U مدیریت منبع
trust U مدیریت امانی
educational administration U مدیریت اموزشی
trusted U مدیریت امانی
scientific management U مدیریت علمی
materiel management U مدیریت اقلام
run the show U مدیریت کردن
facilities management U مدیریت امکانات
file management U مدیریت پرونده ها
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت فایل
record management U مدیریت مدارک
directorate U مقام مدیریت
management graphics U مدیریت گرافیک
management report U گزارش مدیریت
management science U علم مدیریت
management system U سیستم مدیریت
materiel management U مدیریت اماد
managerial economics U اقتصاد مدیریت
pyramiding U مدیریت واحد
materials management U مدیریت مواد
management expenses U مخارج مدیریت
maladministration U سوء مدیریت
memory management U مدیریت حافظه
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1کارآفرینی
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1offshoring
0تجلی قرآنی در سیره مدیریتی امیرمومنان علی(ع) در حوزه وظایف مدیریت
0environmental munificence این عبارت چه مفهومی در مدیریت استراتژیک دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com